یکسال و هفت ماهگی و هشت ماهگی
پانیسا جون در روز پدر صبح زود از خواب پاشده به همراه مامان رفته یه کله پاچه توپ و یک
گل رز زرد و نارنجی خوشگل خریده آورده تقدیم بابا جون کرده.
این دست خوشگل پانی جونمه
(هدیه مامان جون و بابا جونشه وقتی که بدنیا آمد)
چه دلبری شدی مامانی
آخ جون دارم میرم شمممممممممممممممممممممال ( آب بازی)
پانیسا جون وقتی دریا رو دید اولش مات و مبهوت فقط نگاه می کرد ... اما چندی نگذشت که یخش باز
شد و بهتر خودتون ببینید . ...
پانی عاشق بستنیه ... میگه بس بس
میبینید چه توپ بستنی خورده .همراه با
دارتون(کارتون)
پانیسا عاشق ماسته ...روزی سه مرتبه باید ماااس ماااس بخوره. خیلی دوست دارم .
عاشق اینه که موهاشو خرگوشی ببنده. میگه خدوش!
بهش میگیم خرگوشت کو ؟نگاه میکنه به سمت بالا سری هم خرگوشیاشو ناز میکنه.
جای پاهای مامان و پانیسا
طولی نمیکشه که هم اندازه میشن مامان جون. الهی هر جا پا بزاری اونجا برات گلستون شه.
قربونت برم . اون شکمت تو حلقم.........بوس بوس بوس
اول از لاک پشت ترسیده
در حال گفتمان با لاک پشت
پانیسا جون سوسک پیدا کرده (میخوره ، خوخوخوخو )